کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : حسین عباسپور     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

می‌شود بر شانۀ لطفت پریشان گریه کرد           پابرهنه سویت آمد مثل باران گریه کرد

هردم ای آئیـنه با آهت دل عـالـم گـرفت           چشم دنیا تار شد سر در گریبان گریه کرد


خون به جای اشک از زنجیر دستانت چکید           پا به پای تو در و دیوار زندان گریه کرد

از شکوه تو زن آوازه خوان لکنت گرفت           با نـوای ربـنـای تو نـگـهـبان گریه کرد

تازیانه خط به خط بر پیکرت مقتل نوشت           تازیانه زخـم‌هایت را فـراوان گریه کرد

بیت آخر خواند دعبل از غریب کاظمین           بی‌صدا زیر عبا، شاه خراسان گریه کرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر مغایرت روایی دارد زیرا طبق روایات معتبر زن کنیزی به زندان فرستاده شد نه زن آوازه خوان

از شکوه تو زن آوازه خوان لکنت گرفت           با نـوای ربـنـای تو نـگـهـبان گریه کرد

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : یاسین قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

تا که نگه به حـال پـریـشانـی‌ام کنی            یا که نظـر به گـریۀ کـنعـانی‌ام کنی

پـرواز می‌کـنم طـرف کـاظـمـین تو            تنها به این بهـانه که زنـدانـی‌ام کنی


پـرپـر شدی و آمـده‌ام پـرپـرت شوم            این دفعه آمدم که تو قـربـانی‌ام کنی

شرمنده‌ام ز روی تو بی‌پرده واضح است            امشب اگر نظر تو به پیشانی‌ام کنی

دریا شدم فقط به همین شوق بی‌کران            تا بی‌عـصا بیایی و طوفـانـی‌ام کنی

تا نوکـر رضای تو و دخـترت شوم            این بود عـلتش که تو ایـرانی‌ام کنی

آقا کویر خشک ثواب است عمر من            من گریه میکنم که تو بارانی‌ام کنی

موسای عـیسوی دم این خـانـواده‌ای

نا بُـرده رنـج گـنج به بـغـداد داده‌ای

من بوسه میزنم به دو دست کریم تو            پـرواز کـرده‌ام که شـوم یاکـریـم تو

پرسیده‌ام ز مادرم او هم خبر نداشت            یعنی که هـستم از رفـقـای قـدیـم تو

دنیا تویی بهشت تویی عاقـبت تویی            پس عـالمـین هست همیشه مقـیـم تو

من جـای ردّ پـای شـما پـا گـذاشـتـم            من می‌روم ز پیچ و خـم مستقـیم تو

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است            باز این چه ماتم است که گشته سهیم تو

این‌ها به جای آب به تو زهر می‌دهند            رحـمی نمی‌کـنـند به حال وخـیـم تو

این‌ها ز پارۀ جگرت حرف می‌زنند

این‌ها چقدر پشت سرت حرف می‌زنند

از ضربۀ لـگـد کـمـرت درد می‌کند            خوردی زمین و حال،سرت درد می‌کند

لرزش نشسته است به دست دعای تو            آقـا تـمـام بـال و پـرت درد می‌کـنـد

بر چشم خیـستان ته این چاه لعـنـتی            تا نور می‌خورد بصرت درد می‌کند

دستـان بـستـه‌ات سپـر تـازیـانـه شـد            جسمت، تنت، سرت، سپرت درد می‌کند

هرچه که شد ولی به تنت نیزه‌ای نخورد

پیراهن تو را که کسی با خودش نبرد

: امتیاز

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : قاسم احمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

از زیر باران دو چشمت ناله می‌ریخت            از جسم تو گـلبرگهای لالـه می‌ریخت

حالا که داری سجده‌ها بر ربِّ سبحان            فـرقـی ندارد خـانه باشی یا به زنـدان


باب الحوائج می‌شوی در کیش توحید            بسته ست عالم، بر ضریحت چشم امید

کُـنـج سـیـه چـالـی و امـا در نــمـازی            خود، باب حاجاتی که غرق در نیازی

سـنگـیـنـی زنجـیـر، بـالت را شکـسته            آخر چرا دشـمن تو را اینگـونه بـسته

گفـتی که یا رب راحتم کن بی‌شکـیـبم            اینجا ندارم هیچ کس را چون غـریـبم

راحت تر است از بد دهانی های دشمن            در کنج زندان زهر خوردن جان سپردن

خورشید بودی و تو را در بنـد کردند            بین دل و ظلمت چـنـین پـیـوند کردند

آمد کـسـوفـی و زمین تـاریک گـردید            بی‌ماه، روزشان به شب نزدیک گردید

اما بسوزد دل، چه در کرب و بلا شد            زیر سـم اسبان تـنی گـلـگون رهـا شد

دنـبـالــه‌هـای آهـنـیـن زیــر عـبــایـت            موسیـقـی زنجـیـر دارد دست و پـایت

سر از تنش بـردند بر نـیـزه نـشانـدند            حتی لبـاس کهـنـه‌اش را هم سـتـانـدند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد زیرا بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)  سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت اما به گونه ای عمل کرده بوده و زهر به حضرت خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد؛ لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛ جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

دنـبـالــه‌هـای آهـنـیـن زیــر عـبــایـت            موسیـقـی زنجـیـر دارد دست و پـایت

نیـلـوفـر و یـاس و اَقـاقی بر تنت بود            گویا به روی دست مـردم گلشنت بود

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

خورشید را بر شانه‌های شب نشانـدند            بر روی تخته پـاره‌ای کـوکب نشاندند

زبانحال امام کاظم علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

کُنجِ نَمورِ این قفسِ غم فـزا بس است            خـو با بـلا گرفـته‌ام اما بـلا بس است

قلبم گرفته باز، جگر گوشه‌ام کجاست            این روزِ آخری غمِ هجرِ رضا بس است


چـشـمی نمانده گـوشـۀ تـارِ سیـاه چـال            دردی نمانده آه که این دردِ پا بس است

زنجـیـر هم به شـانۀ من گـریه می‌کند            در زیرِ حلقه‌ها بدنی بی‌نـوا بس است

صـیـاد آمـده بـه تـمـاشـای مـرگ مـن            بیگانه کو که دیدنِ این آشنا بس است

رحـمی نمی‌کـند نفـسم مانـده در گـلـو            رحمی نمی‌کند که من و این جفا بس است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد زیرا بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)  سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت اما به گونه ای عمل کرده بوده و زهر به حضرت خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد؛ لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛ جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

اینجا کسی ندید که ساقم شکسته است            اینجا کسی نگفت که سیلی چرا؟بس است

یک جمله گفته‌ام بزن که خوب میزنی            باشد بزن دوباره ولی ناسزا بس است

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : پوریا باقری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

مـا را گـدای خـانـۀ زهـرا نـوشـتـه‌اند            خـاک قـدوم حـضرت مـولا نوشـته‌اند
مـهـمـان سـفـره‌های تـولّا نـوشـتـه‌انـد            خود را زمین زدیم، که بالا نـوشته‌اند


ممـنون لطف حضرت حق تا قـیامتـیم
ما روز حشر، شامل احسان و رحمتیم

ما خـاک پای حضرت سلمان حیدریم            مـا نـوکـران کـشـور ایـران حـیـدریـم
مـؤمـن که نه، بـنـدۀ ایـمـان حـیـدریـم            شکر خدا، که جمله مسلـمان حـیـدریم

ایران شده است، مرکز یـاران فـاطمه
ما را سپـرده حق به عـزیزان فـاطمه

چون مُرده کز نگاه مسیحا گرفته جان            یا غـنچـه‌ای که از دم دنیا گرفته جان
ایـرانی از محـبّت زهـرا گـرفـته جان            این کشور از کرامت موسی گرفته جان

خیرش قـبـول کار جهـان روبـراه شد
از نسل اوست کـشورمان روبـراه شد

ما شامـل دعـای قـنـوت پـیـمـبـریم…            جـیـره خوران سـفـرۀ احـسان مـادریم
حاجات خود به مقصد این خانه می‌بریم            مدیون لطف حضرت موسی بن جعفریم

خورشید او به دشت خراسان منوّر است
در قلب قم نشانه‌ای از حوض کوثر است

باب الحوائج است و جهان در مسیر او            صد یوسف و مسیح و سلیمان اسیر او
حاتم همیشه کرده خودش را فـقـیر او            ما را هـدف گرفـته چه آسوده تـیـر او

عـاشق شدیم، عـاشق مـوسـای طایـفه
جــانـم فــدای دخــتــر آقــای طـایـفــه

دنـیـای لا ابـالـی بـی‌رحــم لـعـنــتــی!            شـرمـنـدۀ جـمـال رخـش تـا قـیـامـتـی
از فـیض کامـلـش به خـدا بی‌سعـادتی            آزردن امـام زمــان بـا چـه قـیـمـتـی؟

فرزند فاطمه است و خودش هم امام ما
بـر سـاحـت مــقــدّس او احـتــرام مـا

زنـدان که جـای حضرت آقا نمی‌شود            راضی از آن قبیله که زهرا نمی‌شود
آسـوده از جـسـارت دنـیـا نـمـی‌شــود            دخـتـر بــدون ســایـۀ بـابـا نـمـی‌شـود

رحمی کنید، دخـتـر او نـوجـوان شده
از درد دوری پـدرش نیـمه جـان شده

توهین مکن به مادر پهلـو شکسته‌اش            قدری حیا کن از غم چشمان بسته‌اش
نیرو نمانده در تن بیـمار و خـسته‌اش            سوگند بر دو پای به زانـو نـشسته‌اش

خسته شده از این همه آزار، بس کنید
تکـیه زده به پهـلوی دیـوار، بس کنید

در بـاز شد، دخـتـر او را خـبـر کـنید            گـریه برای غـربت او از جگـر کـنید
این شهر را برای غمش در به در کنید            فـکـری به حـال داغ دل آن پـسر کنید

سهم امام که جگـر پـاره پـاره نیست!
بر نامـروّتی شما راه چـاره نیست…

ای شیعـیـان برای تـنـش گـل بـیاورید            جـای لـگـد بر این بدنـش گـل بیاورید
بر خـشکی لب و دهـنـش گـل بیاورید            بر زخـم‌هـای پـیـرهـنـش گـل بیاورید

اینجا هـنـوز شـیـعـۀ آقـا نـمـرده است
اینجا کسی لباس، به غارت نبرده است

حـالا دوبــاره یـاد غــم یــار کــرده‌ام            یــاد لــبــان تــشـنــۀ تـب دار کــرده‌ام
رو بـر حـریـم قــدسـی دلـدار کـرده‌ام            با این دو جـمله گـریۀ بـسیار کـرده‌ام:

«ای وای از هجـوم اراذل به خیمه‌ها
ای وای از نشستن سر روی نیزه‌ها»

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر تغییر داده شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

این شهر را برای غمش در به در کنید            فکری به حال سختی این لنگه در کنید

جای امام، بر روی این تخته پاره نیست!            بر نامـروّتی شما راه چـاره نیست…

شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نـالـه ای سـوخـته از سـیـنـۀ سوزان آید          یا نـوایی است که از گوشـۀ زنـدان آید

آنچه زندان که سیه چال بُوَد از دهشت          شب و روزش به نظر تیره و یکسان آید


آی هارون که گرفتارتوشد موسیِ عصر          شب و روز تو و او هردو به پـایان آید

سال ها این پسر فـاطـمه مهـمان تو بود          هیچ گـفتی که چه ها بر سر مهـمان آید

هــمــدم آن پـدرِ پـیــر ز چـنـدیـن اولاد          طفل اشکی است که ازدیده به دامان آید

امشب از غـربت او سلسله هم می نـالد          کآن جگر سوخته را عـمـر به پایان آید

کند و زنجیر ازآن جانِ به زندان مانوس          نـکـشـد دست اگـر بر لـب او جـان آیـد

گرچه این زمزمه خاموش شود تابه ابد          بانگ مظـلومی اش از سیـنـه یـاران آید

: امتیاز

شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : قطعه

از مــاتــم اولاد عــلــی بــود، کـز اول           چـشـم همه بـارانـی و دل سوخـتنی شد

دل سوخت ازین غصه که از یوسف زهرا           در دام بـلا آن همه حـرمت شـکـنی شد


آغاز شد از کـوچـه و از مـادر سـادات           ایـنـگـونـه جـسـارت به ائـمـه علنی شد

هر روز بلا دید و جفا دید و کتک خورد           هر روز بـر او و پـدرش بد دهـنی شد

یک جلوه حسینی شد و جسمش به زمین ماند           مسموم شد و شـیـوۀ قـتـلـش حـسنی شد

جا ماندنِ جـسمش روی خاکِ پُلِ بغداد           یـادآورِ جـا مـانـدنِ صـد پـاره تـنـی شد

سـهـم پـسـر فـاطـمـه شد گـوشۀ زنـدان           سـهـم پـسـر دیـگـر او بـی کـفــنـی شـد

سـادات بـبـخـشـنـد پس از غارت خیمه           با بردنِ خـلخـال، جـسارت عـلـنــی شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

سـادات بـبـخـشـنـد پس از غارت خیمه           با بردنِ خـلخال، جـسارت به زنـی شد

شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

سجـاده ها ز جـلـوه روحـانـى تــوأنـد            زنـدانـى خــدا هـمـه زنـدانـى تــوأنـد

با دستهاى بستـه منـاجات دیـدنی ست            یک گوشه اى نشسته مناجات دیدنى ست


در زیـر تـازیـانـه خـدا را صـدا بزن            آه اى غـریـب قـیـد مـلاقـات را بـزن

جایت کم است بال و پرت را تکان مده            دیوار محکم است سرت را تکان مده

بالت به مـیـله هاى قـفـس گیر می کند            با این گـلـوى بسته نفس گـیـر می کند

 رد مـی شـدنـد مردم بـى عـار بـارها            رد مـی شـدنـد از بـغــل تـو سـوارهـا

اما کـسى به رخت و لبـاس تو پا نزد            اما کـسـى دهـان تو را با عـصـا نزد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر نیز دارای ایراد محتوایی است به عنوان مثال زندانی خدا معنای عکس داشته و ذم اهل بیت است یا اینکه مگر امام کاظم محتاج و منتظر ملاقات بوده که شاعر محترم اینگونه سروده است و ...

سجـاده ها ز جـلـوه روحـانـى تــوأنـد            زنـدانـى خــدا هـمـه زنـدانـى تــوأنـد

در زیـر تـازیـانـه خـدا را صـدا بزن            آه اى غـریـب قـیـد مـلاقـات را بـزن

جایت کم است بال و پرت را تکان مده            دیوار محکم است سرت را تکان مده

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایتهای معتبر حذف شد ( جهت کسب اطلاعات لازم به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید) ضمناَ جدای از مغایرت روایی در بعضی از ابیات توصیه های علما و مراجع مبنی بر پرهیز از مکشوف شدن بیش از اندازه مطالب و عدم رعایت شدن اهل بیت نیز رعایت نشده است ضمن اینکه عبارت زندانی خدا در بیت اول ایراد معنایی دارد

تا ساقـه ات خـمیـد خمیده شدى تو هم            زنجـیـر را کـشیـد کشیده شدى تو هم

خورشیدى و به جانب گودال میروى            ساقت تکان که میخورد از حال میروى

این چهار تا غلام غـریـبـت کشیده اند            انـگـار تـخـته ها به صلیبت کشیده اند

یک گوشه دختران خودت را صدا زدى            با دست و پاى بسته شده دست و پا زدى

زبانحال امام کاظم علیه‌السلام هنگام شهادت

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ﺩﺭ ﺩﻝ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻨـﻢ           ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ، ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻄﺮﻩ، ﺁﺏ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺗﻨﻢ

ﺑﺲﮐﻪ ﻻ‌ﻏﺮ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﻡ ﭼﻮﻥ میگذﺍﺭﻡ ﺳﺮﺑﻪ ﺧﺎﮎ           ﺧﺼﻢ ﭘﻨﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﭘﯿـﺮﺍﻫـﻨﻢ


ﺩﺭ ﺳﯿﻪ ﭼﺎﻝ ﺑﻼ‌ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻠﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ           ﺍﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯ، ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺵ، ﺍﯾﻦ ﺍﺷﮓ ﺩﺍﻣﻦ ﺩﺍﻣﻨﻢ

ﻫﺮ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻼ‌ﻗـﺎﺗﺶ ﺭﻭﻧﺪ           ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﻟﻤﻼ‌ﻗﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ، ﻣﻨﻢ

ﻗﺎﺗﻞ ﺩﻝ ﺳﻨﮓ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﺩ ﺑﻪ ﺍﺷﮓ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ           ﺣﻠقۀ ﺯﻧﺠـﯿـﺮ ﻣﯽ ﮔـﺮﯾﺪ ﺑﻪ ﺯﺧـﻢ ﮔـﺮﺩﻧﻢ

ﺑﺲ ﮐﻪ ﺟﺴﻤﻢ ﺁﺏ ﮔﺸﺘﻪ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﻊ ﺳﻮﺧﺘﻪ           ﻣﺤـﻮ ﮔﺸﺘـﻪ ﺟﺎﯼ ﻧﻘﺶ ﺗـﺎﺯﯾـﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺗـﻨـﻢ

ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻭﻗﺖ ﺍﻓﻄﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﯾﯽ ﻗﺎﺗﻠﻢ           ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎ ﺧﺮﻣﺎﯼ ﺯﻫﺮ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻗﺼﺪ ﮐُﺸﺘﻨﻢ

ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ! ﺍﺯ ﮔﺮیۀ ﻣﻦ ﺣﺒﺲ ﻫﻢ ﺁﻣﺪ ﺑﻪ ﺗﻨﮓ           ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻧﮑﻪ ﺧـﻨـﺪﯾـﺪﻡ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﺷﻤﻨـﻢ

ﯾـﺎﺩ ﺍﺯ ﺟﺴﻢ ﻣﻦ ﻭ ﺍﺯ کنج زندان ﻣﯽ ﮐﻨﺪ           ﻫـﺮ ﮐﻪ ﮔﺮﺩﺩ ﺯﺍﺋـﺮ ﻭ ﺁﯾﺪ ﮐـﻨـﺎﺭ ﻣـﺪﻓـﻨﻢ

ﯾﺎﺑﻦ ﺯﻫـﺮﺍ «ﻣﯿﺜﻢ» ﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﺗـﻮﻻ‌ّﯼ ﺷﻤﺎ           ﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﻫﻢ ﺭﻭﻡ ﺍﺯ ﻫُﺮﻡ ﺁﺗﺶ ﺍﯾﻤﻨﻢ

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد زیرا بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)  سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت اما به گونه ای عمل کرده بوده و زهر به حضرت خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد؛ لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛ جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﺳﺎﻕ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﺧـﻮﻥ ﻣﯽ ﭼﮑـﺪ           ﺑﺲ ﮐﻪ ﭘﺎ ﺳﺎﯾـﯿﺪﻩ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﯿﻦ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺁﻫـﻨـﻢ

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

ﯾـﺎﺩ ﺍﺯ ﺟﺴﻢ ﻣﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺗـﺨـﺘﻪ ﺩﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ           ﻫـﺮ ﮐﻪ ﮔﺮﺩﺩ ﺯﺍﺋـﺮ ﻭ ﺁﯾﺪ ﮐـﻨـﺎﺭ ﻣـﺪﻓـﻨﻢ

ذکر سینه زنی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

اشک غم به پای روضه، بارد آسمان و اَنجُـم          گریان شد همه عالَم در، عـزای امام هفـتم

واویــلا


خورشید دین؛ گل زهـرا          حقّ الیـقـیـن؛ گـل زهـرا

مسموم کـین؛ گـل زهـرا

یابن الحیدر یامظلوم؛ یابن الحیدر یامظلوم؛ یابن الحیدر یامظلوم؛ یابن الحیدر یامظلوم

******************************************************

هارون الرّشید ملعون، خون کرده دل زارت را          به عجّل وفاتی از درد، کشیده دگر کارت را

واویــلا

چـه بـی یـاور شـدی آقا          یــاس پـرپـر شـدی آقــا

مـثـل مــادر شـدی آقــا

یابن الحیدر یامظلوم؛ یابن الحیدر یامظلوم؛ یابن الحیدر یامظلوم؛ یابن الحیدر یامظلوم

******************************************************

جای شکرش امّا باقی است،که اینسان جفا نکرند          لب تشنه به خاک صحرا، سرت را جدا نکردند

واویــلا

گـریـز مـا حـسـیـنــم وا          ذکـر زهـرا حـسـیـنم وا

ای سر جـدا حـسیـنم وا

یـا ثـارالله یا مظلـوم؛ یـا ثـارالله یا مظلـوم؛ یـا ثـارالله یا مظلـوم؛ یـا ثـارالله یا مظلـوم

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

می برم نامت را ای ماه عالمین           عزیز فـاطمه مظلوم کـاظمین

جـان من به فـدایـت، آقـا مـنـم گـدایـت           باشد اشکِ غم ما، جاری بهر عزایت


مولا باب الحوائج، مولا موسی ابن جعفر

**********************]***

بر اهل دو عالَم هستی تو آبرو           عنایت کن آقا بر منِ سیَـه رو

مِهرِ تو در نهادم، محشر برس به دادم           هستم مرید عشق و، خاک درت مرادم

مولا باب الحوائج، مولا موسی ابن جعفر

**********************]***

جـلـوۀ انّا اعطیناکَ الکـوثری           فرزند زهـرا و دلبـند حیـدری

دلها را مـبـتلا کن، غـرق نـور ولا کن           ما را مثل شهیـدان، اهـل کـربـبـلا کـن

مولا باب الحوائج، مولا موسی ابن جعفر

*************************

غریب بغدادی امّا کـفـن داری           الحمدلله که سری بر تن داری

آقا جـدّ غـریـبـت، سـری به تـن ندارد           افـتـاده بـیـن گـودال، امّـا کـفـن نـدارد

مـولا ابـی عـبـدالله، مـولا ابـی عـبـدالله

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام

شاعر : محمد زنجانی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

سـلام ای عـزیـز دل عـالـمـیـن            سـلام ای امـیـر و شه کـاظمین

شدی روضه خوان عزای حسین ** تویی نورعین


میـان زندان؛ دو چشمت بـر در            بـه روی لبـهـایـت نـوای مــادر

من با دعـای تو، هستم گـدای تو            ای شاه کـاظـمین، جانم فدای تو

بـاب الـحـوائـج؛ موسی بن جعفر؛ موسی بن جعفر (۲ )

**********************************

امـان از غـم جـانـگـدازت امـان            ز زخـم زبـانـهـای آن بـد دهـان

کند گـریه بر تو زنی قـد کـمـان ** همان بی نشان

به کـنـج زنـدان؛ تـنـت افـــتــاده            غـمـت بـر دلـهـا آتـشـی بـنـهـاده

زنـدانـی بـلا، بـانـی روضـه هـا            ای فاطمی نشان، مولا ابا الرضا

بـاب الـحـوائـج؛ موسی بن جعفر؛ موسی بن جعفر (۲ )

**********************************

دوبــاره دلــم نـیــنــوایــی شــده            هــوایـی گـنــبــد طـلایــی شــده

تـوی این شـبهـا کـربـلایـی شده ** هوایی شده

یه عـمـره قـلـبم؛ برات محـزونِ            شب جمعه زهـرا حـرم مهـمونِ

با بال گریه ام، در بین روضه ها            پـرواز می‌کنم، تا شـهـر کـربلا

ارباب من حسین، ارباب من حسین، ارباب من حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تـنـت بـــر روی دری افـــتـــاده            غـمـت بـر دلـهـا آتـشـی بـنـهـاده

زبانحال امام کاظم علیه‌السلام هنگام شهادت

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

ندارد هیچ کس در این دل زندان نشان از من          نه من دارم خبر از خانه ام نی خانمان از من

نسیمی گر گذر میکرد،دل چون غنچه وا میشد          ولی آن هم گریزانست،چون تاب و توان از من


تن من با دل زندان و زنـدانبان شده همرنگ          پـذیـرائی کند با تـازیـانـه میـزبان از من

به حال من دل آن آهن زنجـیر می سوزد          نمی خواهد که گردد دور، زنجیر گران از من

سرم را جز سر زانو کسی در بر نمی گـیرد          صبا لطفی! خبر بر غمگسارانم رسان از من

در زنـدان به رویم بازخواهد شد ولی روزی          که نَبوَد هیچ باقی غیر مشتی استخوان از من

بر سیل ستم استاده و نستـوه چون کـوهم          نمی یابند عجز و لابه،هرگز دشمنان از من

الهی من هم از تو همچو زهرا مرگ میخواهم          به لب آورده ام جان؛ گیر ای جانانه جان از من

: امتیاز

زبانحال امام کاظم علیه‌السلام هنگام شهادت

شاعر : محمد جواد پرچمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ناگهان خلوت من با زدنی ریخت به هم           سـفـرۀ ذكـر مرا بـد دهـنی ریخت به هم

زهــر آنـقـدر تـنـم را ز درون پـاشـیـده           استخوانـم پَسِ هر پا شدنی ریخت به هم


كار من از همه مجذوبِ خدا ساختن است           نظری كرده ام و قلب زنی ریخت به هم

دیـد حـســاس شـدم آمـد و دشـنـامــم داد           پسر فـاطـمـه را با سخـنی ریخـت به هم

كـار تشییع مرا چار نـفـر عـهـده گرفت           از غم من دلِ هر سینه زنی ریخت به هم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تغییر داده شد زیرا بر اساس روایت شیخ صدوق؛ شیخ مفید و دیگران ( کمال الدین ج ۱ ص ۳۷؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۹۱؛ ارشاد شیخ مفید ج ۲ ص ۳۰۲، الغیبه شیخ طوسی ص ۳۱، عمدة الطالب ص ۱۸۵، بحارالانوار ج ۴۸ ص ۲۳۴، منتهی الامال ص ۱۵۳۹)  سندی ملعون علیرغم غل و زنجیر کردن حضرت اما به گونه ای عمل کرده بوده و زهر به حضرت خورانیده بود که همه فکر کنند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و حتی برای این کار افرادی را حاضر می کرد و با مشاهدۀ بدن حضرت که آثار جراحتی بر آن نبود شهادت می دادند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است؛ البته عبارت ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ در صلوات خاصه حضرت « مصباح الزائر صفحه ۳۸۲ » آمده که به معنی ساق کبود شده با حلقه های آهن است نه اینکه پای حضرت شکسته باشد؛ در فرهنگ لغت کلمه « الْمَرْضُوضِ » به معنی « کبود شده » است و کلمه « شکسته شده » عبارت « اَلمَکسُور» می باشد؛ لذا علمایی همچون آیت الله الهی قمشه ای در ترجمه این بخش از مفاتیح عبارت « ساق مجروح شده » را بکار برده اند؛ البته بواسطه این حلقه های زنجیر و ... حضرت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند؛ جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

رویِ این ساقِ ترك خورده بلندم كردند           استخوانـم پَسِ هر پا شدنی ریخت به هم

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....،

كـار تشییع مرا لـنگه دری عهده گرفت           از غم من دلِ هر سینه زنی ریخت به هم

شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : سید علیرضا شفیعی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بـر جـبـیـن آسـمـان آثـار غـم پـیدا شده           نم نم بـاران دوباره راهی صحـرا شده

در مـیـان سنـگـها آیـیـنـه ای تنها مـبـاد           در مـیـان سنگـهـا آیـیـنـه ای تنـهـا شده


كاش قلب قـفـل زندان نیز مثل نیل بود           حبس در زندان فرعون زمان، موسی شده

رب خلصنی"شده ذكر مدامش در قنوت           تنگ تر پیش نگاهش عرصۀ دنـیا شده

در دلش با دیدن زنجیر و بند و سلسله           روضه های عصر عاشوراست كه برپاشده

روضۀ یـك كـودك آوارۀ بـی سـرپـنـاه           روضۀ یك دخـتـر بی تاب بی بابا شده

روضۀ تنـهـایـی زیـنب میان دشـمـنـان           روضۀ قدهای از فرط مصیبت تا شده

همنفس با كاروان شام در این لحظه ها           مـایـۀ تـسـكـین قـلبش ذكر یازهرا شده

: امتیاز

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

ای نهـمـیـن ولـیِّ خـدا هـفـتـمـیـن امام           بر کاظمین و صحن و سرایت ز ما سلام

مـوسـای اهل بیتی و سیـنـات کـاظمین           تو با خـدا و خلق جهان با تو هم کـلام


تـو کـیـسـتـی وصیّ نـبـی حـجّـت خـدا           داری به کـلّ خـلـق وجود اخـتـیـار تام

هم دُرّ هشت بحری و هم بحر پنج دُر           هم آفـتـاب جـانـی و هـم ظـلّ مـسـتـدام

صحن تو بهـر شیـعـۀ تو مسجد الـنّـبی           قـبـر تو کعـبه و حَرَمت مسجد الحرام

دشمن زکظم غیظ تو ممنون و شرمسار           هارون به پیش عزم تو از کف دهد زمام

باب تو جـعـفـربن محـمّد، پـسـر عـلـی           دخت تو کیست فـاطـمـۀ فـاطـمـه مقـام

با بـغـض تو عبـادت جنّ و مـلک هدر           بی مهر تو بهشت به پیـغـمبران حـرام

حـاجـات خـلـق در حـرم قـدس تو روا           باب الحـوائجت ز خـداونـد گـشتـه نـام

ما سائل رهـیـم و تو دست عـطای حَق           تو خضر رحمتیّ و همه خلق تشنه کام

مـوسـای اهـل بـیـتـی و فرعونیان دون           کردند ظلـم ها به وجـودت عـلی الـدّوام

از سـجـده و قـیـام و قـعـود و نـمـاز تو           سوگند می خورم که عبادت گرفت کام

حور و مَلک، فقیر و غنّی انس و جان همه           کـردنـد بـر زیـارت قــبـر تـو ازدحــام

این غم کجا برم به که گویم که بهر تو           در حبس تیره فرق نمیکرد صبح و شام

زنـجـیـرها به پـیـکـر پاکت گـریـسـتـند           در زیر کـند و سلسله عمر تو شد تمام

در مـاتـم تو شیـعـه فـشاند زدیده اشک           تـا مـهـدیت ظـهـور کـنـد بـهـر انـتـقـام

عـالـم به زخم سلسله ات گریه می کند           ای در مـیـان سـلـسـلـه بر عـالمی امام

« میثم» چگونه اشـگ نریـزد برای تو           ای کـرده بر عـزای تو خلق جهان قیام

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ای هـفـتـمـیـن ولیِّ خـدا چـارمین امام           بر کاظمین و صحن و سرایت ز ما سلام

به نظر می رسد بیت زیر دارای ایراد است زیرا قبل از امام کاظم شش امام دیگر بوده است پس دُرّ شش گهر است و با احتساب حضرت زهرا دُر هفت بحر خواهد شد که در این حالت شایسته است پیامبر را نیز محاسبه کرده و بگوئیم در هشت بحری، اما نکته مهمتر اینکه بعد از امام کاظم پنج امام هست پس بحر پنج گهر است نه شش گهر لذا باید بشود هم دُرّ شش بحری و هم بحر پنج گُهر؛ لذا بیت زیر جهت رفع نقص اصلاح شد

هم دُرّ هفت بحری و هم بحر شش گُهر           هم آفـتـاب جـانـی و هـم ظـلّ مـسـتـدام

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

جسمت به تخته پاره و بر دوش چار تن           خوب از جـنـازۀ تو گـرفـتـنـد احـتـرام

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : قصیده

ای به فرمان خـدا هـفـت فلک را بانی            هـفـتـمـیـن حجّت و هفـتم ولیِّ سبحانی

مـوسی آل محـمـّد که هـزاران مـوسی            کرده اند از حجر طور تو نـورافـشانی


روی تو مصحف و ابروی خمت بسم الله            خال و خط آیه و حسنت صُور قـرآنی

گر نهی روی به صحرای منی نیست عجب            که خـلـیـل آیـد و فـرزند کـند قـربـانـی

نُه فلک سفرۀ جـود و کـرم و احسانت            انس و جان، حور و ملک را شرف مهمانی

بر سر کوی تو رضوان زده زانوی ادب            بر در حـبـس تو فـردوس کند دربـانی

مرغ توحـید به گرد حرمت در پـرواز            طوطی وحی، حضور تو به مدحت خوانی

مهر تو فلک نجات است، نجات است، نجات            گـر شـود عــالـم ایـجـاد یَـمِ طــوفـانـی

باب حاجات تو ما را همه عرض حاجت            چه بگـویـیم که حال همه را خود دانی

چون کف خاک به یک باره فرو خواهد ریخت            گر کُنـد چـرخ ز فـرمـان تو نافـرمانی

دامن حـبـس تو بـیـت الـشـّرف آزادی            غـل زنـجـیـر تو را زمـزمـۀ پـنـهـانی

کاظم الغیظی و خُلق تو بود خُلق عظیم            دشمن افتاده ز احسان تو در حـیـرانـی

در سیه چال عدو بود تو را آن اعجاز            که کـنـی با سر انگـشت فَـلَک گردانی

نه تو زنـدانـی هـارون ستـمگـر بودی            روح هارون شده در محبس تو زندانی

کند، حنّانه و زنجـیر ستم حـلقـۀ وصل            حبس شد غـار حـرا و تو رسـول ثانی

از نماز سحر و اشگ شب و گریۀ روز            حبس تاریک تو شد روز و شبش نورانی

شجر نـور کجا آب و گـل حـبـس کجا            غـل و زنجـیـر کجا و بـدنـی روحـانی

محبس تنگ تو مطمـورۀ تاریـکی بود            که در آن بود یکی، روز و شب ظلمانی

به خدا سخت بود سخت که گویم هارون            می کُشد حجّت حقّ را به چنین آسانی

به که گویم که شد ای یوسف زهرا از زهر            جگـرت پـاره تر از برگ گُـل بستـانی

تازیانه به تـنـت خـصم نمی زد هـرگز            بهـره ای داشت اگر از شـرف انـسانی

سِزَد از داغ تو آن گونه بگریم که شود            چشم از خون جگـر همچو یمِ طوفانی

ارث از مادر خود فاطمه بردی که به حبس            بر گل روی تو سیلی زده خصم جانی

جگر میثم از آن سوخت که از زهر جفا            دشمنت کُشت به بغض عـلی عـمرانی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

با که گویم که شده تـخـتـۀ در تـابـوتت            ای نـبـی قـامـت و ای آیـنـۀ سبـحـانـی

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعولن قالب شعر : قصیده

ســـلام و درود خـــداونـــد اکـــبــر            ســلام امــامــان، ســلام پــیـــمــبــر

به هـفـتـم امـام و نـهـم نــور سـرمـد            به باب الحوائج به موسی ابن جعـفر


دُرِ شش صدف گـوهـر هـشت دریـا            ســپـهــر فــروزنــدۀ پــنــج اخــتــر

چـــراغ دل و چــشــم آزاد مـــردان            امـــام امــامــانِ عـــالــم ســراســـر

در آیــیــنــۀ طـلـعــت اوسـت پــیــدا            جــلال و جــمــال خــداونــد اکــبــر

دعائی به کویش به یک خـتـم قـرآن            سلامی به قـبرش به صد حـجّ برابر

درود خــداونــد بر جـسـم و جـانـش            ز آغــاز خـلـقـت الی صبـح محـشر

جــلال خــدا در وجــودش مـجـســّم            جـمـال نـبـی در جـمـالـش مـصــوّر

نـسیـمی که بر خیزد از کـاظمیـنـش            ز مُشک است بهتر زعطر است خوشتر

دل از مـهـر آن جـان عـالـم نگـیـرم            بـگـیـرند صـد بـار اگر از تـنـم سـر

به هـر سو کـنم رو به هر جا نهم پا            دلـم دور گـلـدسـتـه هـایـش زنـد پـر

به موسی بن جعفر ببر عرض حاجت            که موسی بن عمران به کویش زند در

کـلامـش بـه گـفـتـار، گـفـتـار قـرآن            عروجش به زندان، عروج پـیـمـبـر

زمیـن و زمـان از جـمـالـش مـزیـّن            جهان و جنان را دمـش روح پـرور

به بـاب الـولایـش مــلـک را تـوسّـل            به حـبـل المـتـیـنـش دو گیتی مسخّر

چنان گشته با دوست گـرم منـاجـات            که مـحـو دعـایـش شده خـصم کـافر

دریـغـا چه بـگـذشت زیـر شـکـنجـه            بر آن نـجـل زهـرا ز خصم ستمگر

جـراحـات زنـجـیـر و دلـبـنـد زهـرا            سیـه چـال زنـدان و فـرزنـد حـیــدر

چنان زیـر زنـجـیـر مـحـو خـدا بود            کـه زنـجـیــر مـی گـفـت الله اکــبــر

دریـغــا کـه بـر هـیـجــده دخـتــر او            مــلاقــات یـک تـن نـیــامـد مـیـسـّر

الا فــاطـمـه گـریـه کـن بـهـر بــابــا            که روحـش غـریـبـانه زد از بدن پر

نه مونس نه همدل نه همره نه همدم            نه یاور نه همسر نه دختر نه خواهر

زبـانـش به ذکـر خـدا بـود مـشـغـول            روانش به زهـر جـفـا سوخت یکسر

غـریبی و هجران و حبس و شکنجه            نـبـود این هـمه ظـلـم و بـیـداد بــاور

بـسـوز ای دل آن گـونـه در مـاتم او            که از نخل «میثم» زند شعله ات سر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر حذف شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

بـنـالـیـد ای دوسـتـان بـر غــریـبــی            کـه تــابــوت او بــود از تـخــتـۀ در

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ای خاک کاظمین تو عـطر بهشت من           ای مهر تو ز روز ازل در سرشت من

عنوان و فـخـر نوکریت سرنوشت من           بــذر ولایـت تـو در آغـاز کـشـت مـن


با مدح تو است زنده دل و جان ما همه

ای مـوسـیِ مـســیـح دمِ آل فــاطــمــه

ما سـائـل و تو دست عـنـایـات داوری           ما بـنـدۀ حـقـیـر و تو مولا و سـروری

در سـلـسـلـه به سلسله ها یـار و یاوری           باب الحوائج استی و موسی ابن جعفری

باب الـنـّجـات قـبـلـۀ حـاجـات ما تویی

جـان دعـا و روح مـنـاجـات ما تـویی

تـو شـمـع جـمـع مـحــفـل اولاد آدمـی           تو هـفـتـمـیـن امام به خـلـق دو عالمی

روح مـصـوّر استی و جـان مجـسـّمی           هم بحر هفت دُرّی و هم دُرّ شش یمی

آنجـا که هـست مـهـر تو آب حـیات ما

تـبــدیــل بـر ثـواب شـود سـیّـئـآت مـا

ای دل به دوسـتـّی تو بـیـت الولای ما           ای کـاظـمـیـن تو نجف و کـربـلای ما

بر غـرفـۀ ضـریـح تو دست دعـای ما           صحـن تو مـروه و حـرم تو صفای ما

مـا را بُـوَد هــوایِ طــواف حـریـم تـو

ای جـود اهـلـبـیـت به دسـت کـریـم تو

تو مـوسـیِ ولایـتـی و حبس، طـور تو           تابد به دل ز قـعـر سیه چـال، نـور تـو

خیل ملک ستاده به خدمت، حضور تو           خلوتسرای حبس پُر از شوق و شور تو

ظاهر اگرچه سلسله بر دست و پای تو است

زنجـیر نُه سپهر به دست ولای تواست

یوسف به جسم و پیرهنت بوسه می زند           یعـقـوب بر لب و دهنت بوسه می زند

گـل بر لطافت سخـنـت بـوسه می زند           زنجـیـر هم به زخم تنت بوسه می زند

در ذکـر شـامـگـاه تو پـوشید راز شب

ای عـاشـق طـنـیـن دعـایت نـماز شب

افـلاکــیـان غـلام کـمـر بـسـتـۀ تـوأنـد           مـردان جـود سـائـل پـیـوســتـۀ تـوأنـد

اهــل کــمـال بــنــدۀ وارســتــۀ تـوأنـد           مـبـهـوت ذکـر و نـالـۀ آهـسـتـۀ تـوأنـد

وقـتی که لـب برای دعـا بـاز می کنی

در حـلـقه هـای سـلـسه پرواز می کنی

در اقـتـدار، مــظــهــر خــلاّق داوری           در کظم غیظ، وارث شخص پیـمبـری

در حـلم مجـتبایی و در صبر حـیـدری           حقّا که نجل فاطمه موسی ابن جعفری

دیـن مـن و تـجـلـّی ایـمـان من تـویـی

توحید و ذکر و محشر و میزان من تویی

ای میوه های نخـل دعـا اشک جاریت           هر شب نماز، عاشق شب زنده داریت

رویت به خاک و چرخ پی خاکساریت           مبـهـوت گـشته سـلـسـله از بردبـاریت

بـاران اشک بر رخ چون لالـۀ تو بود

هنـگـام گـریـه سلسله هـمـنـالـۀ تو بود

دردا که گشت خاک سیه چال بسترت           دشمن به حبس تیره چه آورد بر سرت

مانند شـمـعِ سـوخـتـه شد آب پیـکـرت           ای کاش بود حضرت معصومه در برت

در غـربـت تو سـلـسـه ها داد می زدند

بر زخـم گـردنت همه فـریاد می زدند

پـیـوسـتـه بـود نـام خــداونـد بـر لـبـت           می برد دل ز سلـسله ها ذکـر یـا ربـت

میـسوخت قلب مرغ شب از نالۀ شبت           آخـر غـروب کرد غـریـبـانـه کوکـبـت

با زهـر کـینه زخم درون تو چاره شد

در مـاتـم تو قلب رضـا پـاره پـاره شد

از داغ تو به سیـنـه یاران شـراره بود           دلهای شیـعـیـان ز غمت پـاره پاره شد

تـشیـع جـسـم پـاک تو داغ دوباره بـود           با قلب پاره پاره رضـا در نـظاره بود

تنها نه در عـزای تو «میثم» گـریسته

بـر غـربـت تـو دیـدۀ عـالـم گـریـسـتـه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر ایراد معنایی دارد زیرا گناه و سیئات هر دو به یک معناست و متاسفانه تمامی سایتها حتی سایت خود استاد سازگار هم با همین غلط آمده است لذا ما به جهت رفع ایراد آن را تغییر دادیم

آنجـا که هـست مـهـر تو آب حـیات ما           تـبــدیــل بـر گــنـاه شـود سـیّـئـآت مـا

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت معتبر تغییر داده شد زیرا همانطور که شیخ صدوق و دیگر علما در صفحات ۹۳ جلد ۱ عیون اخبار الرضا و ۳۸ جلد ۵ کمال الدین و ۲۲۷ جلد ۴۸ بحارالانوار نقل کرده اند امام را بر تابوتی قرار داده و بر دوش ۴ شرطه قرار دادند و....، جهت اگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

تـشیـع جـسـم پـاک تو داغ دوباره بـود           تـابـوتـت ای ولّی خـدا تخـتـه پاره بود

زبانحال امام موسی کاظم علیه السلام ( مدح و شهادت )

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : قصیده

گشته‌ام زندانی و بر کف گرفتم نقد جان را          تا حیات جـاودان بخـشم همه آزادگـان را

مرغ حق را خوشتر از زندان نباشد آشیانی          عاشق این آشیان هرگز نخواهد آشیان را


گشته‌ام آن سان که من مشتاق این در بسته زندان          بلبل شیدا نمی‌خـواهـد صفـای گـلستان را

خواستم خـلوت کنم با ذات پـاک لامکانم          خرّم از آنم که بر من کرد اعطا این مکان را

کاش بهتر داشتم از جان و می‌کردم نثارش          چون در این خلوت سرا قدر و بهائی نیست جان را

لذّت راز نهان را کس نمی‌داند به خلوت          تا نریزد در بر محبوب خود اشک نهان را

دوست را در حبس دشمن دیده‌ام پیوسته با خود          گرچه بردم سالها رنـج فـراق دوستان را

محفل اُنس من و محبـوب گشته خانۀ من          گرچه چندی دادم از کف خانه را و خانمان را

می‌رسد بر جان توانم از رضای دوست آری          گرچه در هجر رضا دادم ز کف تاب و توان را

گردن تسلیـم خود در رشتۀ توحید خواهم          دوست دارم صدمۀ این کُند و زنجیر گران را

رخ نسایم جز بخاک دوست حتی کنج زندان          گو بکوبد دشمن دین بر سرم هفت آسمان را

بوستان دین خزانی بود و من با اشک خونین          نو بهار دیگری بخشیـده‌ام این بوستان را

اشک گرم و آه سرد و نالـۀ مظلومی من          می‌کند رسوا بسی، طاغوت هر عصر و زمان را

دستهایم بسته شد در حلقۀ زنجـیـر دشمن          من که عمری جز برای دوست نگشودم زبان را

دود آه مخـفی من در شب تاریک زنـدان          تیره کرده روزگار این ستمگر دورمان را

هر دم از هر دانـۀ اشکـی بهـاری آفـریدم          گرچه افکندند در گـلزار آمالـم، خـزان را

جدّ من در قتلگه، من در سیه چال شهادت          سجده آوردیم سر بر کف خدای مهربان را

او ز خون پیکر خود نخل دین را آب داده          من به اشک دیدۀ خود آبرو این گلستان را

یا که سر بالای نی یا تن میان حبس دشمن          می نـبـاید داد بر بـیـداد گر خـطّ امـان را

تن نباید داد بر ذلّـت اگر چه گردد آن تن          پـایـمـال اسبهـا یا چـارتن، بـردارد آن را

وای بر امّت اگر گـمـراه گرد پـیـشـوائی          آه بر گلّه اگر یک ره بود گرگ و شبان را

من به زندان خو گرفتم، صبر کردم، جان فشاندم          تا که هـر آزاده بـشـنـاسد ره آزادگـان را

کـاروان آدمیّت در سـقـوط جـهـل، راهی          من به جانبازی تکامل میدهم این کاروان را

میثم ار آزادگی خواهی ز غیرت آستین شو          بوسه زن از جان و دل خاک درِ این آستان را

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید
میثم از آزادگی خواهی ز غیرتش آستین شو          بوسه زن از جان و دل خاک در این آستان را

مدح و شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

ای دستـگـیـر خـلـق خـدا دست هایتان            زیـبـاتـرین جـواب دعـا دست هایـتـان

گـفـتـم در این مسیـر گـدایـی تان کـنـم            شـایـد رسـد به دست گـدا دست هایتان


دستـانتان دو دست خداوند طاهر است            دست پُر از گـنـاه کجـا، دست هایتان؟!

از این گـنـاهـکـاری دستان من چـقدر            افـتـاده است فـاصـلـه تـا دست هایـتان

بـاور نمی کـنم فـقـط از کـثـرت گـنـاه            نگـرفـتـه انـد دست مـرا دست هـایتان

باشد! به خاک پای شما سجده می کنم            خورده به خاک پای شما دست هایتان

وقتی به خـاک پای شما بوسه می زنم

دارم به دست های شـما بـوسه می زنم

اسلام راستـیـن، مـسـلـمـان درست کن            با یک نگاه حضرت سلمان درست کن

از کـیـمـیـای دیــدۀ خود خـرج ما نـما            این سنگ را تو لؤلؤ و مرجان درست کن

مـولا بیا به خاک کف گـیـوه های خود            دست محـبـتی بکـش انسان درست کن

در این دلی که محبس تنهایی من است            یک پنجره به سمت امامان درست کن

یک پنجره که آن طرفش روی ماه تست            سمت صفـوف آیـنـه داران درست کن

از نـسل تو امـام خـراسـان درست شد            از نسل من گدای خراسان درست کن

ذکر علی علیِّ من از لطف این در است

از آه های سیـنۀ موسی بن جعفر است

ای آفـتـاب مـشـرقـی سـایـه هـای مـن            ای سایه سار جود و عطای خدای من

رنجـور کرده مـرغ تنت را سیاه چال            نگذاشت بال و پَر بزنی ای همای من!

زنجـیـر دور پای تو را بسته ام به دل            زنجیر روضه های تنت بست پای من

گفتی به نوکرت، به مسیّب که درقفس            دلـتـنـگـی من است برای رضـای من

شیعـه همیـشه با تو هماهنگ می شود

وقتی دلش برای رضـا تـنگ می شود

در این قفس ز شوق خدا گریه می کنی            با ذکر یا رضا و رضا گریه می کنی

آقـا بـرای مـغــفــرت شـیـعـیــان خـود            این قدر سر به سجده شدی گریه می کنی

در این سیـاه چـال، به تـنهـایی خودت            یا کـه بـرای کـربُـبـلا گـریـه می کنی؟

بر غـربت حـسیـن جـدا نـالـه می زنی            بر عمّه جان خویش جدا گریه می کنی

در زیر تـازیـانه، گهی هم ز ظـلم کین            داری برای فـاطـمـه ها گریه می کنی

مـرد یـهـود رفـتـه ولی تو هـنـوز هـم            چون بُرد نام فـاطمه را گریه می کنی

هر چند بی حساب تو را می زد آن یهود

شکر خـدا کـنار تو معصومه ات نبود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر ایراد محتوایی دارد چراکه زجر و زندانی شدن امام بخاطر جفای دشمنان بود و ارتباطی به گناه ما ندارد در واقع این بیت مدح شبیه به ذم است لذا بیت زیر حذف شد

مستوجب عذاب منم، من که عاصی ام            آقا چـرا تو درد کـشیـدی به جـای من

بیت زیر ایراد محتوایی دارد زیرا اگر ما توفیق عزاداری برای ائمه را پیدا میکنیم به نفع خودمان و وسیلۀ نجات ما است نه اینکه اشک ما به درد اهل بیت بخورد و مشکل گشای انان باشد فراموش نکنیم که این ما هستیم که محتاج اهل بیت هستیم نه انان محتاج ما

اشکم به درد بزم عـزای حسین خورد            شاید به دردِ دردتان بخورد اشک های من

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

آقـا بـرای مـغــفــرت شـیـعـیــان خـود            این قدر سر به سجده چرا گریه می کنی

در زیر تـازیـانه، چرا بیخودی زِ خود            داری برای فـاطـمـه ها گریه می کنی

موضوع توهین مرد یهودی به حضرت زهرا در منابع مستند تاریخی نیامده است و ما برای آن سندی نیافتیم

مـرد یـهـود رفـتـه ولی تو هـنـوز هـم            چون بُرد نام فـاطمه را گریه می کنی